رمان شین براری
رمان داستان نویسی خلاق فایل pdf کلیک رایگان
داستان نویسی خلاق فایل پی دی اف از شین براری 🔺️
رمان شین براری سقوط رایگان بخوانید 🔞
داستانک کوتاه و اموزنده
ترجمه داستان عاشقانه ای بقلم شین_براری
True love 13
March of the year was one, three, eight, and three, and as I passed the sharp turn of eighteen years old, I became involved
برای خواندن داستان کامل بروی کفشدوزک زیز کلیک نمایید 🔻
داستانک شهروزبراری صیقلانی
من همون جوری که کنار پارک باغ کودک قلهک بالا میاوردم گفتم، خوب
چرا ... چرا حالم به هم خورد ... قبلن هم که چرخ و فلک نشسته بودم که.
بابا رضا گفت، گفتم زیاد نشین، زیاد بشینی حالت به هم می خوره ... بخور.
یه قلپ ساندیس انگوری خوردم، گفتم مگه نگفتی زمین هم می چرخه ...
بابارضا گفت: می چرخه، اونم روش زیاد بمونی حالت به هم می خوره ...
2_
گفت اینا برای خودمه نه برای فروش... مامورای مترو
قبول نکردن ... گفتن چرا یه نفر باید این همه افسردگی
حمل کنه ؟ می خوای بفروشیشون...
اینه که همیشه پیاده می بینیش که با کمر خم شده خیابون گز می کنه
[][][]شهروزبراری[][][]
3__
اون اواخر ماشین لباسشویی آلزایمر گرفته بود.
وسط کار راه میافتاد وسط آشپزخونه می گفت پلوپز دیر کرده دلم آشوبه.
یادش نبود پلوپز ده سال پیش سوخت.
پلوپز از بالا خیلی شبیه ماشین لباسشویی بود.
هیچکی هیچی نمی گفت.
داستان انتزاعی
به ادامه نوشته مراجعه کنید
بسیاری از مطالب این وبلاگ کپی از تولید محتوای آقای شهروزصیقلانی #شین_براری بوده و خواهد بود .