رمان  سقوط  بقلم  شین براری    روی لینک زیر  کلیک نمایید رایگان 

   Novel story lovely پی دی اف کلیک نمایید رمان سقوط

🔴🟠🟡🟢🔵🟠🟡🔴🔴🟠🟡🟠🟡🟡🟠🟠🔴


 

رمان شین براری

رمان داستان نویسی خلاق فایل pdf کلیک رایگان

   داستان نویسی خلاق  فایل پی دی اف  از شین براری  🔺️


رمان سقوط شین براری pdf

  رمان شین براری  سقوط  رایگان بخوانید 🔞


 

نقد اجتماعی و سازنده

❤️

مهم‌ترین کار اهالی قلم و یا حتی سیاست مداران حاکم و چه دور از قدرت ، این نیست که ببینیم در دوردست‌های مبهم و ناپیدا چه چیزهایی وجود دارد.

کار ما این است که به آنچه ‌آشکارا در پیش رو داریم، بپردازیم. درحالیکه بعنوان یک وبلاگ نویس و مدرس تولید محتوا در این روزها نه اجازه دارم از پیشه رو چیزی بنویسم و نه حتی به نقد و بررسی حال حاضر بپردازم و نه حتی به نقل هرآنچه گذشت بپردازم .

اینجا مملو از آزادی بیان است ، البته تنها در دلتان می توانید از آن بهره ببرید . کافی ست کلامی به زبان آورید یا بنویسید ، ان هنگام است که به فرموده حضرت آغا شما به جرم سیاهنمایی و تبلیغ علیه نظام و تزریق ناامیدی و یاس به جامعه و ...و.... متهم و پیشاپیش محکوم نیز میشوید . اللخصوص اگر وبلاگ نویس باشید که شما را پیاده نظام لشکر دژمن مینامند .

انقدر از شما خوب پذیرایی میکنند که به هر اتهام واهی پاسخ مثبت دهید و خودتان مشتاقانه بیایید جلوی دوربین صدا و سیمای میلی بنشینید و با لحن قاطع و مسمم یک به یک اعترافات اجباری و کذب کنید ، حتی طناب دار را مشتاقانه به گردن بیاندازید تا زیر شکنجه های هر روزه رهایی یابید .

می خواهم یک مثال مستند و حقیقی بزنم ، وقتی در دل یک ماجرای پیچیده و هیجان انگیز و حقیقی قرار میگیرید و علیرغم میل باطنی شما را نقش اول در سکانس تلخ برتر میکنند تا مورد تهدید قرار گیرید و هر از چند گاه شما را مورد بازرسی ، تفتیش ، پرسش و سوال و جواب های بی سبب قرار میدهند و بطور رندوم و تصادفی و کاملا غیر قابل پیش بینی و بی برنامه ی مشخص تحت نظر قرار میدهند و شما خودتان انقدر از ماجرا پرت و بی خبر هستید که هیچ درک درستی از ماجرا و پشت پرده ندارید و اوایل به غلط تصور میکنید که شهروندی معمولی هستید و خب این میان چند باری هم بطور تصادفی به نهاد های نظارتی و سایبری فراخوانده شده و مورد باز خواست قرار گرفته اید و در انتها در کمال احترام و ادب تشکر کرده که به پرسش های انان پاسخ داده و توهین و تحقیرها را تحمل کرده اید و حتی برایتان توجیه بدتر از گناه میکنند با این توضیحات که :

" امیدوارم درک کنید که ما داریم وظیفه خودمون رو انجام میدیم و هدفی جز حفظ امنیت و آسایش جامعه نداریم . "

تو نیز با وجود تمام اذیت و آزارها در لحظه آخر و با توجه تغییر نفرات و تغییر لحن و نرمش و احترامات بسیار ، کمی از ان آتش خشم اولیه فروکش میکنی و با خودت میگویی که خب لابد پی بردند من کاره ای نیستم و دارند عذر خواهی میکنند ، سو تفاهمی بود و تمام شد و رفت .

طبق قوانین چشم ها باید بسته شوند و سر زیر صتدلی ماشین ون ، از ان محیط خارج شوی تا مبادا آدرس را فهمیده باشی ، ولی تو انقدر باهوشی و شهر را مثل کف دستانت میشناسی و صداهای سطح شهر برایت مفهوم و آشناست که ..... با وجود مسیرهای بی سبب پیموده شده و به بیراهه رفته و بازگشته ی خودرو اما در عاقبت پی میبری و میشنوی که کسی سر چهار راه نزدیک به ان مکان کنار خیابان فریاد میزده و میگفته :

انزلی ... انزلی... انزلی دو نفر..... انزلی خمام بیا حرکته اقا ....

خب طبیعتن میدان فرزانه ملقب به ایستگاه فرزانه مربوط به سازمان خاصی میشود که مرکزش در انجا واقع شده .

از خودت میپرسی که آیا واقعا تو را از انجا در اوردند ؟ تو انجا جه غلطی میکردی؟

چند روزی میگذرد و تصمیم میگیری فراموش کنی ان صفحه از زندکی ات را . به خودت میگویی که خب من شهروند ساده و معمولی ام و لابد سو تفاهم بود و رفت پی کارش .

مدتی میگذرد و هر شب که از محیط کسب و کارت خارج میشوی تا پس از یکروز سخت کاری به خانه ات بازگردی ، مشاهده میکنی که خودرویی مشکوک با فاصله ای مشخص از محیط کارت ایستاده ، و رفتار مشکوکی دارد .

به خودت میگویی لابد بی ربط با توست . و تنها یک سو تفاهم است.

فردا دو ساعت تاخیر از درب محیط کار خارج میشوی و هوا تاریک است ، اما در جاده ای خالی و سوت و کور که دو سمتش را مزارع و جنگل فرا گرفته همچنان ان خودرو با فاصله ای مشخص پارک است و برایت نور بالا میزند ، سمتش گام بر میداری ولی سریعا دور میزند و میرود در بازوی جاده محو میشود .

به خودت میگویی که نکند دچار شکاکیت و بدبینی شده ام .

اما خب اخر در این جاده کسی به غیر ما ساکن نیست تا کیلومترها ، چرا باید خودرویی بی دلیل پارک کند در جایی که حتی شانه ی خاکی ندارد برای پارک و از قضا سر پیچ تندی است و هیچ ادم عاقلی چنین ریسکی نمیکند ،

مدتی این منوال ادامه دارد .

خب با خودت میپرسی که واقعا چه دلیلی می تواند داشته باشد که بخواهند وقت و انرژی و پرسنل خود را صرف این مورد کنند ، لابد سو تفاهم است و ماجرا چیز دیگری است ، پس بی اعتنا میشوی .

برایت پیام های عجیبی میرسد . به اطرافیانت اطلاع میدهی ، حتی از شدت ماجرا کاسته و تخفیف میدهی ، و ماجرا را کوچکتر و بی اهمیت تر شرح میدهی ، زیرا واهمه داری برچسب به تو بزنند ، انان در نهایت واقعیت بینی خودشان ابراز میکنند که تو که کاری نکردی ، اشتباه میکنی، تو بچه ی خوبی هستی . سیستم مشغول انجام امور مهم تری است و برای تو وقت صرف نمیکند ...

خب واقعا حق با انان است. مدتی بعد پیام هایی مشکوک و معنادار دریافت میکنی ، از خودت میپرسی؛ این یکی را کجای دلم بگذارم؟...

تماس های مشکوک با منشا و منبع نامشخص و بی شماره برایت ثبت میشود .

خب این دیگر اسمش توهمات و افراط در بدبینی است . پس بی خیال میشوی .

و این ماجرا ادامه دارد ...

خطاب به مردم سرزمینم میگویم که

از مخالفت نهراسید؛ بادبادک تنها زمانی می‌‌تواند بالا برود که با باد مخالف مواجه شود.

ماجراجو و خطرناک باشید، با روزگار به مقابله برخیزید و ترس به خود راه ندهید؛

زیرا وقتی که به عمق سیاهی و فلاکت همچون این روزهای وطن رسیدید دیگر توفیقی ندارد که عاقلانه سقوط کنید در ورطه ی نگبت وار زندگی یا که شیک و مجلسی به تباهی بوسه زنید . پس نهراسید و هر چه پیش آید خوش آید.

عیب جامعه این است که همه می‌‌خواهند انسان مهمی‌ باشند و هیچ کس نمی‌‌خواهد فرد مفیدی باشد.

شما دشمنانی دارید؟ بسیار خب این نشان می‌دهد روزی جایی در زندگی‌تان کار مهمی را خوب انجام داده‌اید.؟

حقیقت انکارناپذیر است. بدخواهی ممکن است به آن حمله کند، ممکن است نادانی آن را به سخره بگیرد اما سرانجام موفقیت پایدار خواهد بود.

شهامت چیزی است که باعث می‌‌شود انسان بایستد و سخن بگوید.

البته این هم که انسان بنشیند و گوش دهد، شهامت است.

شجاعت را به حق در صدر صفات برجسته انسان دانسته‌اند زیرا این صفت تکیه‌گاه صفت‌های دیگر است.

اقتصاد ضعیف و فقر فقط دو دلیل دارد:

یا حاکمان احمقند یا احمق ها حاکمند.

خشکسالی و جنگ بهانه است. سر منشا تمام مشکلات از نوک هرم و شخص اول است ، سپس از فقر فرهنگی جامعه و سطح معلومات و مطالعات پایین جامعه . بعبارتی جهل و خرافه نیز مخرب هستند . معیار و الگوهای کلان که غلط باشند و الوده به ایدئولوژی دیگر کار خراب است . روبرویمان سراب است .

یک سیاست‌مدار با دشمنی‌هایی که میان رقبای خود بوجود می‌‌آورد قضاوت می‌‌شود. نه با دشمنی نسبت به اهل قلم و یا مردمان خود ..... میم ، صمیمی . سمیه جعفری


داستان کوتاه

پی دی اف داستان کوتاه جن و واقعی از شین براری ⁦🏷️⁩